نوشته های سرزمین همیشه بهار

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حج» ثبت شده است


سکانس اول
من: مامان این قدر بدم میاد از اونایی که وقتی از حج بر می‌گردن پارچه می‌زنن، بنرِ با عکس می‌زنن، تو روزنامه خوش‌‌آمد می‌گن، خو که چی بشه؟ خوشم نمی‌آد جار بزنم من حاجی شدم. این طوری اگه کار بدی کنی ملت میگن این رفته مکه؟ این حاجی شده؟

کمتر از 2دقیقه بعد، دمِ درِ خونه

سکانس دوم
 
حـاجـبـه ریــحـــــــــــانـــــــــــــــــــه، بازگشت شما را از سرزمین وحی خوش‌آمد می‌گوییم. حـجـکم مـقـبـول...

زیر نوشت: ملیحه و سهیلا (دوستان گرام)

مامان خندید. من خندیدم. همه خندیدیم. 

حالا که دوستان عزیز زحمت کشیدند و برام پارچه زدن احساس مسئولیت می‌کنم و سعی می‌کنم که خوب باشم.
هرچند سختِ اما ممکنه.
تو میتونی، میدونم میتونی، پس بتون!
بعدِ حَجَم قبول...

پ.ن: 1.عکس را بعدا پیوست می‌کنم!
2. وبلاگ دوستم،سهیلا http://ehsas1376.blogfa.com