- ۹۲/۰۵/۱۶
- ۰ نظر
سلام خدای من.
خیلی خوبم. خودم، حالم.
اومدم ازت عاجزانه خواهش کنم که رمضان امسال رو رمضان اخرم قرار ندی. دوست ندارم به این زودی بیام پیشت. چون هنوز توشهام پر از خوبی نشده.
خیلی بده وقتی حتی یک لحظه به این فکر میکنم که خدایا نکنه سالِ بعد، رمضان نباشم...
خداجون
ازت میخوام که تا الان که نوجوونم، بهم کمک کنی که راه درست رو پیش برم. حالا چه تنها چه با کمک...
دوس دارم که بهم یه قدرتی بدی که وقتی از خیلی چیزها یا کس ها دلگیر میشم، دلم به خودت گرم شه. این که بدونم خدام پشتمه. من که میدونم پشتمی...
خدا جون باز ازت میخوام که بهم کمک کنی مامان-بابا، ابجی و همه بنده هاتو از خودم راضی نگه دارم، این که دلشونو نشکنم. من هیچ وقت به عمد قصد ناراحتی هیچ کدوم از بنده هاتو نداشتم. داشتم؟ نداشتم که.
ترجمه راضی رو خودت تو دلم میدونی!
بهم کمک کنی تا نوجوونم خودمو اصلاح کنم. واست یه بنده خوب شم تو این دنیای نیمه بد/ اینکه خوش خلق باشم. زود از کوره در نرم. راه رو درست برم. و...
راسی خدا
جواب اون سوالمو کامل گرفتم. راه نجات رو یافتم. خودت کمک کن.
میدونی چیه؟
خیلی دوست دارم...
خوشحالـــــــم،خوشحال...
چقدر دنیا خوبه تا وقتی باهات باشم، به یادت باشم...
دلم یک تحول خاص میخواد.
عاشقتم خدایی.
- ۹۲/۰۵/۱۶