نوشته های سرزمین همیشه بهار

تو خونه تنها نشستی. درد‌شکم امونتو بریده، از شدت درد بدجوری بخودت می‌پیچی و نمیدونی باید چیکار کنی، دقیقن چیکار؟!

کلید ماشینو میقاپی ٰ حالا قاپیدن هم که نه، ماشین امادست و کلید هم دم دست . خلاصه  ماشینو برمیداری که بری تا سوپری و دوقلم جنس بگیری واس این یخچال و شکم لعنتی که از گرسنگی تلف نشی،حالا درد شکمو بیخیال داداش! 

به سوپرمارکت میرسی و یک سبد برمیداری و پرش میکنی. یه قوطی شیر، یه بسته ماکارونی، یه پنیر روزانه و مخلفاتی که لازم داری....

میری پای صندوق که حساب کنی. کیف پولیتو در میاری و حساب میکنی. خریداتو برمیداری که بری، یه هو چشات به شلف کوچیک پشت سر اقای فروشنده میبوفته که ردیف به ردیف سیگار گذاشته!

یه نفس عمیق میکشی و میگی لطفن یه باکس فلان سیگار.

اقا یه نگاه اندر سفیه و با تعجب بهت میندازه و میگه سیگار خانوم؟

بله. فقط ی باکس لفطن.

بدون توجه به واکنش فروشنده سیگارو میگیری و میایی بیرون. بوی دود و گنده اشغال های به اتیش کشیده ی توی کوجه حالتو بهم میزنه، باکس سیگارو میندازی بیرون و با ماشین زیر میگریش و به راهت ادامه میدی.

الان دیگه کار همیشگیت شده که ی باکس سیگار بگیری و نابودش کنی به انقام اونایی که میکشن و نابود میشن...

...اجازه ندیم که سیگار عزیزامون رو نابود کنه و جهانمون رو آلوده...

نوشته: تخیلات یک روز تعطیل-5شنبه-امروز که مدرسه نداشتیم دلتنگ مامان بابا شدم قاط زدمٰٰ به دل نگیرید...

  • ریحانه رهنورد

نظرات  (۲)

متنفرم از هر چی سیگاره
پاسخ:
از هرچی مضره و دودزاس..
Very Good!
پاسخ:
Tnx
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی